بسم الله

سلام بر مولایم مهدی

مامان نوار قرآن گذاشتن

:

الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاة و هم بالاخره یومنون     ...

یومنون بالغیب

یومنون بالغیب ..

اشک امانم نمیده

نمی دونم چرا

تلنگر بود فقط

بغضیه که فقط دارم سرکوبش می کنم

ولی بعضی وقتا بدجور اذیت می کنه

مشکل از بد شدن خودمه

همین .

بسم الله

سلام بر مولایم مهدی

امیدوارم ( که دعا می کنم .. ) تمامی چیزهایی که حس 6 ام وارانه (!) درک می کنم اشتباه بوده باشه

تمامی نشونه هایی که به چشمم میاد

و..

-

این روزها پر شدم از حس های ضدو نقیض

ناراحتم - از اعماق وجود - بخاطر یکسری اتفاقاتی که گذشته

خدا یه امتحان خیلی سخت از بندش گرفت

و مطمئنم که میدونسته از پسش برمیاد که اینطور جلو راهش گذاشته ..

فقط می خوام زودتر اوضاع به حال قبل برگرده

نمی دونم وظیفه ی خودم رو تو این شرایط ...

-

دوباره خواب های مکرر حسرت کربلا رفتن از نو شده ..

-

هنوز قرآن سال تحویلم رو باز نکردم ؛ گذاشتم یه جا که دلم گفت باز کنم ..

-

یا حسین یا حسین گفتن و مردن خوش است

جان خود را بدست او سپردن خوش است ..

-

یا زِیــــــنب کبری ...

بسم الله

سلام بر مولایم مهدی

حس التماس هایم مضاعف شده - تازه دارم باورم می شه چه اتفاقی می خواد بیفته ...

یا ابا عبدالله ..

بسم الله

بعضی از جملات چ ق د ر سنگینند

چقدر قلب رو ف ش ا ر می دن

چقدر اذیت کنندن ..

شاید چون از خودی بوده

که " من از بیگانگان هرگز ننالم  ؛ که با من هرچه کرد آن آشنا کرد ... "

شاید قصد خاصی نداشته

- که بعید می دونم -

ولی در هرصورت قلب ما که خیلی دردش اومد ..

امیدوارم من اینطور قلب کسی رو بدرد نیارم

-

مولای من

خواستم تغییری دهم تا نکند که عادت شود سلام هایم ؛ مانند روزمرگی زمانه ..

وگرنه قصد جسارت نداشت این حقیر ..

-

یکی هس که با اینکه اینهمه سفارشت کرده یادت میره براش دعا کنی ( کلا ما کی باشیم .. - من باب وظیفه )

به ازاش یکی دیگه هم هست که نگفته - بدون اینکه روحشم خبر داشته باشه - تو " حرم امام علی " براش نماز حاجت می خونی ...

این روزا فکرم مشغوله

آدمای مختلف دورو برم رو که میبینم مشغول تر هم می شه

واقعا دینداری ینی چی ..؟

-

دلم ناجور هوای نجف و کربلا و سامرا و کاظمین کرده ..

یا زینـــــــب کبری ..

بسم الله

سلام بر مولایم مهدی

فک نمی کردم شهدا به این سرعت حاجت بدن ..

البته اگه این همون حاجتی باشه که دعاشو کرده بودم

لحظه آخری

تو شلمچه ..

شلمچه ای که اینسری همه یه طور دیگه مزشو چشیدن

-

گاهی هر چی فک می کنم می بینم واقعا عاجزم از شکر نعمتهایی که خدا بهم داده ..

شکر که چه عرض کنم

مراقبت کنم ناشکری نکنم ...

-

تو پست قبلی یه کم بی انصافی کردم از این جهت که

لذت دیدن طبیعت و در کنار خانواده و فامیل بودن هم برا خودش لذتیه و آرامش در پی داره ولی خب به آرامش مشهد و .. نمی رسه

-

رفیقمان در نجف است و دل ما هوایی و بی تاب ...