بسم الله
اشک ها روان .....
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=10494
همه شب بر آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی ....
برچسب ها : شخصی ,
بسم الله
اشک ها روان .....
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=10494
همه شب بر آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی ....
بسم الله
الله اکبر ، الله اکبر
لا اله الا الله ، لا اله الا الله ....
دست هایت را بالا می آوری تا قامت ببندی
ناخودآگاه چشمانت بالا می آیند
نگاهت به مسجدی می افتد که پرچمی سبز رنگ روی آن است
تا به حال چنین مسجدی نزدیک خانه تان ندیده بودی
محو حرکت پرچمش میشوی
چه آرامشی میدهد
یاد خواب دیشب می افتی
چه گریه های دلچسب و از ته دلی بود روبه روی گنبد و بارگاه اباعبدالله ...
دلت بهانه می گیرد
چه حال و هوایی داشت ..
به خودت می آیی
جدا چه شده بود که تا به حال این مسجد به چشمت نیامده بود ...؟
پ.ن : بعضی وقتا سرم درد میگیره از کثرت نعمتهایی که خدا بهم داده و توان شکر کردنش رو ندارم ...
همین بعضی وقتا هم به نوعی ناشکریه ...
بسم الله
من در میان جمع و دلم جای دیگریست . . . . . .
رازیست بین من و مولایم ؛ هیچ کس را راهی نیست ...
پ.ن : کاش همه جا یه مقبره داشت ؛ کاش یه جایی پیدا میشد که میتونستم برم توش و فارغ شم از اطراف و اطرافیان
پ.ن : کاش رو کاشتم سبز نشد !! :)
بسم الله
به یاد 4 سال پیش
حال و احوال این روزهایت
نگرانی اطرافیانت
بی تابی درونت
مرور خاطراتت
اشکهای روانت
....
چه کرد با تو حج ...
چه دید در تو ...
به کجا می بردت ...
الله اعلم
بسم الله
یا الله و
یا رحمن
التماس های آخر است ...
تو خود می دانی این بنده ی گنه کارت چه می خواهد
تو بهتر از این و آن و ... می دانی
با همه ی سرافکندگی اش
تو خود رحم کن به دل ملتمسش ...