بسم الله
سلام بر مولایم مهدی
دیشب موقع خواب
یهو برق گرفتم
یه ماه گذشت
به همین سرعت
مثل برق و باد
جامانده شده ام ....
-
جالبه روزایی که دارن می گذرن
اتفاق هایی که اصلا فکرش رو نمی کردم ، داره میفته
اتفاق هایی که همیشه مهم ترین چیز تو زندگیم بودن - و هستن -
...
شاید هم نیفته
الله اعلم
شک ندارم این همه دعایی که کردم و می کنم رو شنیده و می شنوه
- سمع الله لمن حمده ...
نگرانی های درونی ام تو خوابم هم اثر کرده
وقتی همه راضی ان
و تلاش دارن تورم راضی کنن
..
پس چرا دلت بیقراره ...؟
چرا نمی پذیره ..؟
یا حســین
الان دلم باید سکینه داشته باشه یا این بی قراری ها به جاس ...؟
دردا و دریغا که دراین بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان است
یا صاحب الزمان
اغثنی
یا صاحب الزمان
ادرکنی
.
.
.
پ.ن : عجب هوای فوق العاده ایه .. ، جون می ده برا بیرون رفتن
پ.ن : خواهر محترم ! یه بار دیگم خدمتتون عرض کردم تا زمانی که شما در سوءتفاهم ما بسر می برید بهتر می دونم جواب ندم - چه سوال های عادیتون و چه سوالهای دیگه رو -
برچسب ها : شخصی ,