بسم الله
این روزها دلم بیشر حال و هوای نوشتن تو اینجا رو می کنه
شاید بخاطر فشاریه که رو دلمه
شاید بخاطر شرایط بوجود اومدس
نه شاید ؛ که قطعا !
:
یهو بر گشته میگه عاشقی ؟!
خندم میگیره ...
کی ؟ من ؟ از کجا یکدفعه اینو می گی ..؟
بخاطر status ت
خوشحالیا ...! حسیه که تا حالا درکش نکردم
[ مشکلم از بلا تکلیفیه ... ]
پس چیه ..؟
فشار زندگی ..
مگه خرجی می دی ؟
[دوباره خندم می گیره ؛ چی میگه این ..؟]
کاملا مشخصه مزدوجی ها - دیدت از جای دیگس..
و خنده ایه که نثارم می کنه ..
:
حس این روز ها و این ماه ها
مثل حس در خلأ بودنه ...
فقط داره می گذره
کاش می تونستم آینده ی این چند مدت رو ببینم
که اگه چیزی بود غیر از اون چیزی که ..
طرفم رو متوجه می کردم
به اندازه کافی هر دو هزینه دادیم
توان بیشتر از این رو ندارم..
اگر خیر در این نیست
چرا ....؟
خدا شاهده که بیشتر نگرانی م بخاطر خودم نیست
- یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور .. -
یا الله ..
پ.ن : می آیند و می روند ؛ می روند و می آیند
و من نظاره گر فردی هستم که انتخابش را تنها به مولایم سپرده ام ...
برچسب ها : شخصی ,