بسم رب الشهداء المظلوم
سلام بر مولایم مهدی
دو هفته نبودم در این دنیا
دو هفته قلبم را به آرامشی سپرده بودم که الان بعد از برگشتن به این شهر آشوب و بلوا و گناه و .. قدرش را می فهمم
توان تیره و کدر شدن قلبم را ندارم
و درکش سخت نیست ..
وقتی پایت را از هواپیما پایین می گذاری می دانی که برگشتی
برای پس دادن امتحان های بعدی
برای پشت سر گذاشتن سختی های زین پس زندگی
هوای اینجا سنگین است
سنگینی اش نه برای آلودگی که از گناه است
و قلبم سنگینی را تاب نمی آورد
و سخت تر اینکه بعد از مدتی کدر شدنش برایت عادی می شود ... درد دارد ..
-
بعد از سفر اول که مسیر زندگی ام جهتی متفاوت گرفت
تغییری که به زبان گفتنی نیست
لذتی که ...
سفر دوم را نمی دانم
با دل مشغولی های جدید ایجاد شده
ولی با این حال سفر فوق العاده ای بود
هنوز نیامده تمام وجودم پر می کشد برای دوباره در آن فضا نفس کشیدن
با تمامی غربتش
با تمامی غربتش
با تمامی غربتش ...
-
عجیب ترین هم کاروانی عمرم بود
نه تنها شخصیتش
که شباهتش ..
مانده ام در بهت
که خدا چطور در هر مرحله
کم و زیاد
انسان را به مرحله آزمایش می گذارد
تنها کارم دعا بود
هم برای خودش هم برای آشنای شبیهش ...
-
یه مدینه
یه بقیعه
یه امامی که حرم نداره
سینه زن ها
کسی نیس تا
روی قبرش یه دونه شمع بذاره ...
امون ای دل
امون ای دل
امون ای دل
امون از غریب ی...
اشک در می آرود این شعر
حداقل اشک مرا
وقتی حتی نزدیک پنجره هم راهت نمی دهند
وقتی حتی در فاصله هم نمی گذارند گریه کنی
و تو مجبوری در گوشه ای کز کنی و حاجاتت را از ام البنین
مادری که به شادی تولد پسرش جشن گرفته بخواهی
نه تنها ام البنین
از 4 امام غریب
و از آنها غریب تر مادرت زهرا ........
و همان رسول الله ای هم که سنگش را این همه به سینه می زنند در غربت است
غربتی که مدام بغض می آورد
یا الله ..
-
تمامی این تفاسیر به کنار و
لذت و عظمت دیدار خانه ی حضرت حق به کنار
نگاه اولی که قلبت را پر کرد
و ناخودآگاه به زمینت انداخت
ابهتی که تمامی سلول های بدنت را گرفته بود
و توان بلند شدن نداشتی ..
به هیچ وجه قابل بیان نیست شیرینی حضور در کنار خانه خدا
انشاءالله که قسمت تمامی کسانی که آرزویشان است شود ؛ از نوع با معرفتش
-
آب زمزم که می خورد
رو به کعبه می کرد و نگاه می کرد
خانه ای که روزی حسین بن علی به دورش چرخیده بود
و روزی یوسف زهرا تکیه اش میزند و عالمیان را ندا می دهد ..
چشمانش را می بست
سلام بر حسینی میداد و با دلی حسرت زده و امیدوار
آب را می خورد
" میشود آیا که ما را سوی خود راهی دهی ... ؟ "
-
یا زهرا
برچسب ها : شخصی ,