سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :17
کل بازدید :98167
تعداد کل یاد داشت ها : 155
آخرین بازدید : 103/1/9    ساعت : 8:52 ع
امکانات دیگر

بسم الله

 

سلام بر مولایم مهدی

 

باورم نمی شه تابستون انقد زود داره می گذره

همونطور که ماه رمضان گذشت و حس می کنم هیچیه هیچی ازش نفهمیدم

--

خیلی چیزا تو ذهنم بوده و دوست داشتم برا زندگیم پیاده کنم ولی الان که افتادم وسط معرکه می بینم فقط و فقط دل بخواه خودم نیست که تو تصمیم گرفتن موثره

خیلی عوامل دیگه هم باید لحاظ بشه ..

و وقتی میشنوم عروسی یکی به سادگی که دوست داشتم بوده از درون قلبم حسرت می خورم

خیلی از تعلقات الان رو نمی خوام

خیلی از چیزها برام معیار نیست

و خیلی نگرانی ها دارم ..

نمی دونم درسته یا غلط

دعام اینه که اگه چیزایی که تو ذهنمه حقه کمکم کنه تا عملیش کنم ...

--

کتابای نیمه ی پنهان رو که می خونم کاملا حال و هوام عوض میشه

تا یه مدت فک می کنم تو یه وادی دیگم ...

--

هر چی میگذره بیشتر به حقارتم پی می برم یا الله ..

 

 






برچسب ها : شخصی  ,
      

بسم الله

سلام بر مولایم مهدی

سلام بر مادرم زهرا

 

دقت که می کنم می بینم چگالی نوشته های قبلم بیشتره !

شاید تنبلی ه

شایدم سر شلوغیه این مدت

-

دو روز پشت سر هم افطار دعوت میشی

تفاوتشان در اینه که بعد از یکی باید مداحی گوش بدی تا حالت جا بیاد

ولی تو اون یکی دعای ابوحمزه می خونین

بحث می کنین ..

تفاوتشون کاملا مشهوده..

-

میشه گفت شیرین ترین روز های عمر

ولی همراه با ترسی مدام

همراه با خواهش های مکرر

برای آینده

برای قابل بودن ؛

برای به حساب آورده شدن ؛

خیلی خیلی فاصله هست بین همچون منی تا اون کسی که آقا برای یاری می خواد

-

ماه رمضان داره همینطوری سر می خوره و میره از دستم

کی به هوش میام ؟

-

یا حســــــــــیـــــــــن

 






برچسب ها : شخصی  ,
      

 

بسم الله

سلام بر مولایم مهدی

سلام بر مادرم زهرا

 

خاک های نرم کوشک می خوانم

چقدر بالا و پایین می برد این کتاب مرا

لحن کتاب هر چند به ظاهر ساده است ولی به قدری به دل مینشینه که چشم را مدام ، تر می کند

ارادتی که به حضرت زهرا داشتند...

مو را مدام به تنم سیخ می کند

شهادت بال نمی خواهد ، حال میخواهد ...

یا ام ابیها ادرکنا

 






برچسب ها : شخصی  ,
      

بسم رب الشهداء المظلوم

 

سلام بر مولایم مهدی

 

دو هفته نبودم در این دنیا

دو هفته قلبم را به آرامشی سپرده بودم که الان بعد از برگشتن به این شهر آشوب و بلوا و گناه و .. قدرش را می فهمم

توان تیره و کدر شدن قلبم را ندارم

و درکش سخت نیست ..

وقتی پایت را از هواپیما پایین می گذاری می دانی که برگشتی

برای پس دادن امتحان های بعدی

برای پشت سر گذاشتن سختی های زین پس زندگی

هوای اینجا سنگین است

سنگینی اش نه برای آلودگی که از گناه است

و قلبم سنگینی را تاب نمی آورد

و سخت تر اینکه بعد از مدتی کدر شدنش برایت عادی می شود ... درد دارد ..

-

بعد از سفر اول که مسیر زندگی ام جهتی متفاوت گرفت

تغییری که به زبان گفتنی نیست

لذتی که ...

سفر دوم را نمی دانم

با دل مشغولی های جدید ایجاد شده

ولی با این حال سفر فوق العاده ای بود

هنوز نیامده تمام وجودم پر می کشد برای دوباره در آن فضا نفس کشیدن

با تمامی غربتش

با تمامی غربتش

با تمامی غربتش ...

-

عجیب ترین هم کاروانی عمرم بود

نه تنها شخصیتش

که شباهتش ..

مانده ام در بهت

که خدا چطور در هر مرحله

کم و زیاد

انسان را به مرحله آزمایش می گذارد

تنها کارم دعا بود

هم برای خودش هم برای آشنای شبیهش ...

-

یه مدینه

یه بقیعه

یه امامی که حرم نداره

سینه زن ها

کسی نیس تا

روی قبرش  یه دونه شمع بذاره ...

امون ای دل

امون ای دل

امون ای دل

امون از غریب ی...

اشک در می آرود این شعر

حداقل اشک مرا

وقتی حتی نزدیک پنجره هم راهت نمی دهند

وقتی حتی در فاصله هم نمی گذارند گریه کنی

و تو مجبوری در گوشه ای کز کنی و حاجاتت را از ام البنین

مادری که به شادی تولد پسرش جشن گرفته بخواهی

نه تنها ام البنین

از 4 امام غریب

و از آنها غریب تر مادرت زهرا ........

و همان رسول الله ای هم که سنگش را این همه به سینه می زنند در غربت است

غربتی که مدام بغض می آورد

یا الله ..

-

تمامی این تفاسیر به کنار و

لذت و عظمت دیدار خانه ی حضرت حق به کنار

نگاه اولی که قلبت را پر کرد

و ناخودآگاه  به زمینت انداخت

ابهتی که تمامی سلول های بدنت را گرفته بود

و توان بلند شدن نداشتی ..

به هیچ وجه قابل بیان نیست شیرینی حضور در کنار خانه خدا

انشاءالله که قسمت تمامی کسانی که آرزویشان است شود ؛ از نوع با معرفتش

-

آب زمزم که می خورد

رو به کعبه می کرد و نگاه می کرد

خانه ای که روزی حسین بن علی به دورش چرخیده بود

و روزی یوسف زهرا تکیه اش میزند و عالمیان را ندا می دهد ..

چشمانش را می بست

سلام بر حسینی میداد و با دلی حسرت زده و امیدوار

آب را می خورد

" میشود آیا که ما را سوی خود راهی دهی ... ؟ "

-

یا زهرا






برچسب ها : شخصی  ,
      

بسم الله

 

سلام بر مولا و سرورم مهدی

 

لحظه شماری می کردم این هته بیاد و بگذره

و واقعا عین برق و باد گذشت

یعنی عمره که می گذره ..

خود امام رضا کارامونو جور کرد

یاد " دلخوشم من به محالات رضا افتادم ... "

غیر قابل وصفه دورانی که یکباره درونش قرار گرفتم

دورانی که با یه قبلتٌ که خودمم نفهمیدم این همون بله ی نهایی ه شروع شد

حرم امام رضا

روز میلاد پدرشون ...

عاقد هم سید

یــــا زهرا ..

-

سفر عجیبی بود

من که هنوز باورم نشده

کاش این امتحانا می ذاش سر فرصت میشستم

همه ی خاطراتو می نوشتم

هنوز از سفر نیومده 3تا امتحان از ما گرفتن !

بقیشم که در راهه

خدا به داد برسه

-

بعد از اینهمه سختی کشیدن

طی این سالی که گذشت

با تمام وجود

و از ته قلب

می تونم بگم

               " الحمدلله رب العالمین "






برچسب ها : شخصی  ,
      
<      1   2   3   4   5   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده


+ سلام؛ طاعات همگی قبول حق انشاءالله .... یه سوال داشتم : چرا قالبای وبلاگ برای پارسی بلاگ محدودتر از وبلاگای دیگه هس ؟ تازه تو قالبای وبلاگای دیگه نمونه های قشنگ تر بیشتر پیدا میشه !


+ سلام . کسی می دونه قافله چی شده ؟


+ میشه دقیقا "جهاد اقتصادی " رو تعریف کنین ؟ واینکه چه وظیفه ای به عهده ی ماست ...؟


+ سلام ؛ کسی نمی دونه امام صادق حدیثی راجب قسمت شدن همسر خوب دارن یا نه ؟چیزی شبیه سرکه خرما درست کردن ..


+ صدای قدم های آقا میاد ... ؛ میشنوید ..؟


+ میشه لطفا برا عزیز تازه از دست رفته یک فاتحه بخونین ؟ ممنون ..


+ سلام به دوستان - قالب قشنگ مذهبی از کجا میتونم پیدا کنم ؟ هر چی سرچ می زنم چیزای خوبی گیرم نمیاد


+ سلام دوستان ؛ من باید یک تحقیق راجب آسیبها وعلل ازدواج های نامناسب در جامعه انجام بدم - کسی هست که بتونه کمکم کنه یا منبع خوب معرفی کنه؟


+ می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!


+ سلام ؛ کسی پیشنهادی برای کار فرهنگی تو اردوی جنوب داره ؟ مثلا محتویات بسته فرهنگی که قراره داده بشه یا نشریه یا هر چیز جالب دیگه ای ....